به نام خدایی که در این نزدیکی است...

رهگذر:کمی آهسته تر!! اینجا زندگیست...!!

به نام خدایی که در این نزدیکی است...

رهگذر:کمی آهسته تر!! اینجا زندگیست...!!

این وبلاگ مجموعه ای از شعر ها و متن های زیباست که احساس خوبی بهشون دارم...

۳۱ مطلب در اسفند ۱۳۹۳ ثبت شده است

آخرین پست 93


یادم باشد حرفی نزنم که به کسی بر بخورد


نگاهی نکنم که دل کسی بلرزد 

خطی ننویسم که آزار دهد کسی را 

یادم باشد که روز و روزگار خوش است 

وتنها دل ما دل نیست 

یادم باشد جواب کین را با کمتر از مهر و جواب 

دو رنگی را با کمتر از صداقت ندهم 

یادم باشد باید در برابر فریادها سکوت کنم 

و برای سیاهی ها نور بپاشم 

یادم باشد از چشمه درسِِ خروش بگیرم 

و از آسمان درسِ پـاک زیستن 

یادم باشد سنگ خیلی تنهاست ...

یادم باشد باید با سنگ هم لطیف رفتار کنم مبادا دل تنگش بشکند 

یادم باشد برای درس گرفتن و درس دادن به دنیا آمده ام ... نه برای تکرار 

اشتباهات گذشتگان 

یادم باشد زندگی را دوست دارم 

یادم باشد هر گاه ارزش زندگی یادم رفت در چشمان حیوان بی زبانی که به سوی 

قربانگاه می رود زل بزنم تا به مفهوم بودن پی ببرم 

یادم باشد می توان با گوش سپردن به آواز شبانه ی دوره گردی که از سازش 

عشق می بارد به اسرار عشق پی برد و زنده شد 

یادم باشد معجزه قاصدکها را باور داشته باشم 

یادم باشد گره تنهایی و دلتنگی هر کس فقط به دست دل خودش باز می شود 

یادم باشد هیچگاه لرزیدن دلم را پنهان نکنم تا تنها نمانم 

یادم باشد هیچگاه از راستی نترسم و نترسانم 

یادم باشد از بچه ها میتوان خیلی چیزها آموخت 

یادم باشد پاکی کودکیم را از دست ندهم 

یادم باشد زمان بهترین استاد است 

یادم باشد قبل از هر کار با انگشت به پیشانیم بزنم تا بعدا با مشت برفرقم نکوبم 

یادم باشد با کسی انقدر صمیمی نشوم شاید روزی دشمنم شود 

یادم باشد با کسی دشمنی نکنم شاید روزی دوستم شود 

یادم باشد قلب کسی را نشکنم 

یادم باشد زندگی ارزش غصه خوردن ندارد

یادم باشد پلهای پشت سرم را ویران نکنم

یادم باشد امید کسی را از او نگیرم شاید تنها چیزیست که دارد 

یادم باشد که عشق کیمیای زندگیست 

یادم باشد که ادمها همه ارزشمند اند و همه می توانند مهربان و دلسوز باشند 

یادم باشد زنده ام

  • حمید توانا


گاهى خودت رامثل یک کتاب ورق بزن،

انتهای بعضی فکرهایت " نقطه" بگذار که بدانی باید همانجا تمامشان کنی. 

بین بعضی حرفهایت "کاما"  بگذار که بدانی باید با کمی تامل ادایشان کنی .

پس از بعضی رفتارهایت هم "علامت تعجب" و آخر برخی عادت هایت نیز علامت "سوال" بگذار .

تا فرصت ویرایش هست... خودت را هر چند شب یکبار ورق بزن... 

حتی بعضی از عقایدت را حذف کن ... اما بعضی را پر رنگ....

هرگز هیچ روز زندگیت را سرزنش نکن !

روز خوب به تو شادی میدهد،

روز بد به تو تجربه،

و بدترین روز به تو درس میدهد ...!

فصلها برای درختان هر سال تکرار میشود،

اما فصلهای زندگی انسان تکرار شد نگی نیست ...

تولد ... کودکی ... جوانی... پیری و دیگر هیچ ...

تنها زمانی صبور خواهی شد که صبر را یک قدرت بدانی نه یک ضعف!

آنچه ویرانمان میکند، روزگار نیست،

حوصله کوچک و آرزوهای بزرگ است ...!


  • حمید توانا

چند روز دیگر

امروز ،

پارسال می شود

کمی ساده ،

اندکی خنده دار ،

وقدری عادی !

امروز سالهاست می رود 

و 

ما همیشه ،

چشممان پی فرداست ،

افسوس !

به فکر پاییز ،

تابستان را ،

و به فکر بهار 

زمستان را

فدا می کنیم ،

جشن می گیریم ،

عید می گیریم ،

و دوباره

همانی می شویم که بودیم ،


با اختلاف ،

چند تار موی سپید تر !!

  • حمید توانا


" خداوندا " 


برگ در هنگام زوال می افتد و میوه به هنگام کمال 

اگر قرار بر رفتن است میوه ام گردان و بعد ببر


" بارالها "

زمین تنگ است و آسمان دلتنگ 

بر من خرده نگیر اگر نالانم...

من هنوز رسم عاشقی نمی دانم


" بارالها "

به دل نگیر اگر گاهی "زبانم " ازشکرت باز می ایستد

تقصیری ندارد 

قاصر است کم میآورد دربرابر بزرگی ات....

لکنت می گیرد واژه هایم در برابرت!

در دلم اما همیشه

ذکر خیرت جاریست

من برای بندگی تو هزار و یک دلیل می خواهم 

ممنونم که بی چون و چرا برایم " خدایی " میکنی....

  • حمید توانا

یک  تلنگر به خودمان              

پروردگاراقاضی تویی

کمک کن هیچوقت قضاوت نکنیم ...


خوب یاد گرفته ایم برانداز کردن همدیگر را!

یک خط کش این دستمان !

یک ترازو آن دستمان !

اندازه می گیریم و وزن می کنیم

آدم ها را

رفتارشان را

انتخاب هایشان را

تصمیم هایشان را

حتی قضا و قدرشان را !!


به رفیقمان یک تکه سنگینی می اندازیم،

بعد می گوییم

خیر و صلاحت را می خواهم !

غافل از اینکه چه برسر او می آوریم !


در جمع ، هرکس را یک جور مورد بررسی قرار می دهیم

آن یکی را به ازدواج نکرده اش

این یکی را به نوع رابطه اش

آن دیگری را...


یکی هم نیست گوشمان را بگیرد که :

چندبار به جای او بوده ای

که حالا اینطور راحت نظر می دهی


حواسمان نیست که چه راحت

با حرفی که در هوا رها میکنیم

چگونه یک نفر را به هم می ریزیم

چندنفر را به جان هم می اندازیم

چه سرخوردگی یا دلخوری بجای میگذاریم

چقدر زخم میزنیم...


حواسمان نیست که ما می گوییم و رها میکنیم و رد می شویم

اما یکی ممکن است گیر کند

بین کلمه های ما

بین قضاوت های ما

بین برداشت های ما

دلی که می شکنیم ارزان نیست ..

  • حمید توانا

توی یک جمع نشسته بودم بی‌حوصله بودم. مجله‌ای برداشتم ورق زدم،مداد لای آن را برداشتم همینکه توی دلم خواندم سه عمودی

یکی گفت: بلند بگو

گفتم یک واژه‌ی سه حرفیه، از همه چیز برتر است

حاج آقا گفت: پول

تازه عروس مجلس گفت: عشق

شوهرش گفت: یار

کودک دبستانی گفت: علم

حاج آقا پشت سر هم گفت: پول اگه نمی‌شه طلا، سکه 

گفتم: حاج آقا اینها نمی‌شه 

گفت: پس بنویس مال

گفتم: حاج آقا بازم نمی‌شه 

گفت: جاه

خسته شدم با تلخی گفتم : نه نمی‌شه 

دیدم ساکت شد 

مادر بزرگ پیر گفت: عمر

سیاوش که تازه از سربازی آمده بود گفت: کار

محسن خندید و گفت: وام

یکی از آن میان بلند گفت: وقت

یکی گفت: آدم

دوباره یکی گفت: خدا

خنده تلخی کردم و مداد را گذاشتم سرجایش ولی دریافتم، هرکس جدول زندگی خود را دارد، تا شرح جدول زندگی کسی را نداشته باشی حتی یک واژه‌ی سه حرفی آن هم درست در نمی‌آید.

... 

شاید کودک پابرهنه بگوید کفش

کشاورز بگوید برف

لال بگوید سخن

ناشنوا بگوید نوا

نابینا بگوید نور


ومن هنوز در اندیشه‌ام



 واژه‌ی سه حرفی جدول زندگی شما چیست.؟؟

  • حمید توانا

یک دقیقه سکوت  ، 

 بخاطر خجالت کشیدن مردی که درامدش کفاف زندگیشو نمی دادچه برسد به خرید عید و پای رفتن به خونه رو نداشت..


یکدقیقه سکوت 

 بخاطر شرمندگی مردی که لباس چروکیده دست دوم رو بنام جنس خارجی تن بچش کرد برویش خندید و در خفا اشگ ریخت...

 

یکدقیقه سکوت 

بخاطر زنی بی سرپرست که نخواست شرافت و ناموسش لکه دار شود غرورش را زیر پا گذاشت و خونه تکونی دیگران رو انجام داد و خانم خونه  اربابی کرد براش ...


یکدقیقه سکوت 

بخاطر تبسم مصنوعی بر کنج لب زنی که چرخ کرده سنگدونی مرغ رو بجای گوشت چرخ کرده بخورد بجه ی در ارزوی کبابش داد ...


یکدقیقه سکوت 

بخاطر مستاجری که سر درد رو بهونه کرد و دستمال بر سر بست و پتو بر سر کشید و گریه کرد برای عید که صاحبخونه در قبال اجاره های عقب افتاده جوابش کرده بود


یکدقیقه سکوت 

بخاطر بچه ای که خجالت کشید و تو کوچه نیومد و با حسرت از لای در همبازیهای لباس نو بر  تن رو دید زد..

شب عیدی مواظب همدیگه باشیم،مخصوصا مواظب اونایی که ضعیفترن،همه ماها اگه خوب به اطرافمون نگاه کنیم میبینیمشون.

  • حمید توانا

پیامبر اکرم حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله فرمودند:
هر کس غمى از غم‏‌هاى دنیا را از مسلمانى برطرف نماید، خداوند غمى از غم‏هاى روز قیامت را از او برطرف کند.
هر کس بر شخص تنگدستى آسان بگیرد، خداوند در دنیا و آخرت بر او آسان گیرد.
و هر کس راز مسلمانى را بپوشاند، خداوند در دنیا و آخرت راز پوش وى شود.

متن حدیث:

قال النبی صلى‏ الله‏ علیه ‏و ‏آله:
مَنْ نَفَّسَ مِنْ مُسْلِمٍ کُرْبَةً مِنْ کُرَبِ الدُّنْیا نَفَّسَ اللّه‏ُ عَنْهُ کُرْبَةً مِنْ کُرَبِ یَوْمِ الْقیامَةِ وَ مَنْ یَسَّرَ عَلى مُعْسِرٍ یَسَّرَ اللّه‏ُ عَلَیْهِ فِى الدُّنْیا وَ الآْخِرَةِ وَ مَنْ سَتَرَ عَلى مُسْلِمٍ سَتَرَ اللّه‏ُ عَلَیْهِ فِى الدُّنْیا وَ الآْخِرَةِ؛



«نهج الفصاحه، صفحه723»

  • حمید توانا

لیلی و مجنون

۲۵
اسفند

هنگامی که لیلی و مجنون کودک بودند

 روزی مجنون در مکتب خانه پشت سر لیلی نشسته بود .

 استاد سوالی را از لیلی پرسید ، 

لیلی جوابی نداد ،

 مجنون از پشت سر آهسته جواب را در گوش لیلی گفت 

اما لیلی هیچ نگفت . 

استاد دوباره سوال خود را پرسید 

و باز مجنون در گوش لیلی و باز لیلی هیچ نگفت 

و بعد از بار سوم استاد لیلی را خواند و چوب را بر پای لیلی بست و او را فلک کرد . 

لیلی گریه نکرد و هیچ نگفت.

 بعد از مکتب ، لیلی با پای کبود لنگ لنگ قدم بر می داشت که مجنون بیتاب دستش را بر بازوی لیلی زد و گفت:

 دیوانه ،

 مگر کر بودی که آنچه را به تو گفتم نشنیدی 

و یا لال که به استاد نگفتی .

 لیلی اشکش در آمد و دوید و رفت .

 استاد که شاهد این منظره بود پیش رفت و گوش مجنون را کشید و گفت : 

لیلی نه کر بود و نه لال ،

 از عشق شنیدن دوباره صدای تو ، فلک را تحمل کرد و دم بر نیاورد ،

 اما از ضربه صدایت اشکش در آمد ، 

من اگر او را به فلک بستم استادش بودم و حق تنبیه او را داشتم اما تو عشق او بودی و هیچ حقی برای سرزنش کردنش نداشتی  مجنون .... !

کاش می فهمیدی که لیلی کر شد تا تو باز گویی .....

  • حمید توانا

ﺩﻩ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺯﻧﺪﮔﯽ

ﯾﮏ : ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺑﺎﺵ ﺍﻣﺎ ﻣﺘﻮﻗﻒ ﻧﺒﺎﺵ

ﺩﻭ : ﺗﺤﻤﻞ ﮐﻦ ﺍﻣﺎ معطل ﻧﺒﺎﺵ

ﺳﻪ : ﺳﺮ ﺳﺨﺖ ﺑﺎﺵ ﺍﻣﺎ ﻟﺞ ﺑﺎﺯ ﻧﺒﺎﺵ...

ﭼﻬﺎﺭ : ﺻﺮﯾﺢ ﺑﺎﺵ ﺍﻣﺎ ﮔﺴﺘﺎﺥ ﻧﺒﺎﺵ

ﭘﻨﺞ : ﺑﮕﻮ ﺁﺭﻩ ﻧﮕﻮ ﺣﺘﻤﺎ

ﺷﺶ : ﺑﮕﻮ ﻧﻪ ﻧﮕﻮ ﻫﺮﮔﺰ

ﻫﻔﺖ : ﺻﺒﻮﺭ ﺑﺎﺵ ﺍﻣﺎ ﺑﯽ ﺧﯿﺎﻝ ﻧﺒﺎﺵ

ﻫﺸﺖ : ﺷﺘﺎﺏ ﮐﻦ ﺍﻣﺎ ﺷﺘﺎﺏ ﺯﺩﻩ ﻋﻤﻞ ﻧﮑﻦ

ﻧﻪ : ﺑﮕﻮ ﺑﺮﺍﺕ می مونم ﻧﮕﻮ ﺑﺮﺍﺕ ﻣﯿﻤﯿﺮﻡ

ﺩﻩ : ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﻠﮑﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﯾﻢ ...

ﻭ ﺯﯾﺒﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ:

ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﮐﺴﯽ ﻧﺒﺎﺵ ﮐﻪ ﺑﺘﻮﻧﯽ ﺑﺎ ﺍﻭﻥ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﯽ

ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﮐﺴﯽ ﺑﺎﺵ ﮐﻪ ﻧﺘﻮﻧﯽ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﻭﻥ ﺯﻧﺪﮔﯽ کنی

  • حمید توانا