به نام خدایی که در این نزدیکی است...

رهگذر:کمی آهسته تر!! اینجا زندگیست...!!

به نام خدایی که در این نزدیکی است...

رهگذر:کمی آهسته تر!! اینجا زندگیست...!!

این وبلاگ مجموعه ای از شعر ها و متن های زیباست که احساس خوبی بهشون دارم...

۵۷ مطلب در فروردين ۱۳۹۴ ثبت شده است

یک شلوار سفید دوست داشتنی داشتم که یک روز ابری پوشیدمش و موقع بازگشت به خانه باران گرفت ...

 گلی شد 

چرک و تیره....

و من بی خیال پی اش را نگرفتم به هوای اینکه هر وقت بشویم پاک می شود 

ولی نشد ...

بعدها هر چه شستمش پاک نشد ؛

حتی یکبار  به خشکشویی دادم که بشویند ولی فایده نداشت !!!

آقایی که توی خشکشویی کار میکرد گفت :

"این لباس چِرک مرده شده!"

گفت :

"بعضی لکه ها دیر که شود ، می میرند ؛ باید تا زنده اند پاک شوند !"

چرک مُرده شد ...

دیگر با تمام زحمت و کوشش پاک نشد که نشد ....

و حسرت دوباره پوشیدنش را به دلم گذاشت !

بعید نیست اگر بگویم دل آدم هم کم ندارد از لباس سفید !

حواست که نباشد لکه می شود ؛

لکه اش می کنند !!!

وقتی لکه شد اگر پی اش را نگیری ، می شود چرک ...

میشود کهنه  و میمیرد 

هیچگاه پاک نمیشود 

تلاش و پیگیری و حسرت ....

یاد آن جمله با مفهوم ...............

..............  به قول صاحب خشکشویی   ....... 

 "لکه را تا تازه است ، تا زنده است ، باید شست و پاک کرد ...

بعدها دیر میشود...

پاک نمیشود...

میمیرد...

  • حمید توانا

"دوستی"

۰۶
فروردين

"دوستی"

خاطر ِ پُــرخاطره ی پنجره هاست،

که بــه آوازِ زمین خوردنِ کودک هامان؛

و بــه آهنگِ پریشانِ قدم های بلند ِمادر،

یا به تصویرِ پُر از عاطفه ی یک بوسه؛


آن چنان می نگرد

          که مرا می بیند

                     و تو را می فهمد؛


"دوستی"

لهجه ی عشق است؛

عزیزش داریم...

  • حمید توانا

من به ویران شدنم میخندم

و به عشقی که به آن دل بستم  ...


همه ی رهگذران حالِ تو را میپرسند

و چه زجری دارد


پی هر خنده ی پر درد بگویم حتما

بی من حالش خوب است ...


بی تو من دست و دلم میلرزد

دل من خون و نگاهم خیس است

ذهنم از اشک و جنون لبریز است ...


همه ی شهر تو را میبینند

و من از بی خبری لبریزم

اشک چشمان سیاهم را من

پشت رد قدمت میریزم ...


بعد تو از پس هر حادثه لبریز شدم

بعد تو با قلم و شعر گلاویز شدم ..


پای ویرانی قلبم هستم

من دل از تو کندم

بعد هر شعر ولی باز به تو

دل بستم ...


بعد تو درد فقط روح مرا میبلعد

من به بد بودن هر حادثه عادت دارم

جز تو به هرچه که نامش عشق است

حس منفور خیانت دارم  ...


همه ی اهل محل میدانند

که فقط یاد تو در من جاریست

کاش پاییز هم از حال تو با من میگفت ..


همه ی اهل محل میدانند

رفتنت باعث این ویرانیست ...


من از این در به دری غمگینم

شعر میبافم و در شعر تو را میبینم ...


کاش بودی اما

دو سه عالم ز دلم دورتری

من غرورم را هم

پای احساس تو خاکش کردم


و نمیدانستم

که تو مغرورتری ...


هدف عشق فقط در نرسیدن جاریست !

تا بیایی نفسی تازه کنی

در تب خاطره ای میسوزی ... 


من

از این در به دری غمگینم

شعر میبافم و در شعر

تو را میبینم ...


"مریم قهرمانلو"

  • حمید توانا

1- جامایکا:

قبل از آنکه از رودخانه عبور کنی، به تمساح نگو “دهن گنده”.

تفسیر: تا وقتی بکسی نیاز داری، او را تحمل کن و با او مدارا کن

 ۲ – هاییتی:

اگر میخای جوجه‌هایت سر از تخم بیرون آورند، خودت روی تخم‌مرغ ها بخواب.

تفسیر: اگر به دنبال آن هستی که کارت را به بهترین شکل انجام دهی آن را به شخص دیگری غیر از خودت مسپار.

۳ –لاتین:

یک خرگوش احمق، برای لانه‌ی خود سه ورودی تعبیه می‌کند.

تفسیر: اگر خواهان امنیت هستی، عقل حکم می‌کند که راه دخالت دیگران را در امور خودت بر آن‌ها ببندی

۴ –آفریقا:

هرسوسک از دید مادرش به زیبایی غزال است.

معادل فارسی: اگر در دیده‌ی مجنون نشینی، به غیر از خوبی لیلی نبینی.

۵ –روسی:

بشکه‌ی خالی بلندترین صدا را ایجاد می‌کند.

تفسیر: هیاهو و ادعای زیاد نشان از تهی بودن دارد.

6 –اسپانیا:

برای پختن یک املت خوشمزه، حداقل باید یک تخم‌مرغ شکست.تفسیر:بدون صرف هزینه به نتیجه‌ مطلوب دست نخواهی یافت

معادل فارسی: بی‌مایه فطیر اید.

۷ –روسی:

هرکه چاقوی بزرگی در دست دارد، لزومآ آشپز ماهری نیست.

تفسیر: دسترسی به امکانات مطلوب ضامن موفقیت نیست.

  • حمید توانا

بر حاشیه‌ی برگ شقایق بنویسید

گـل؛

 تاب فشار در و دیوار ندارد...


یاس بوی مهــــــــــــــــــــربانی می دهد 

عطردوران جـــــــــــــــــــــوانی می دهد 

یـاس ها یادآور پــــــــــــــــــــروانه اند 

یــاس هـا پیغمبــــــــــــــــــران خانه اند

یـاس ما را رو به پاکـــــــــــــی می بـرد 

رو به عشقی اشتراکـــــــــــــی می بـرد

یـاس در هر جا نویـــــــــــد آشتــی ست 

یاس دامان سپیــــــــــــــــد آشتــی ست 

یـاس یک شب را گـــــــــل ایوان ماست 

یاس تنها یک سحـــــــــر مهمان ماست 

بعـــد روی صبــــــــــــح، پرپر می شود 

راهـی شبهای دیگــــــــــــــــر می شود

یـاس مثل عطر پاک نیّــــــــــــــت اسـت 

یاس استنشاق معصــــــــــــومیّـت است

یـاس را آیینه ها رو کـــــــــــــــــرده اند 

یاس را پیغمبران بــــــــــــــــو کرده اند

یـاس بوی حوض کـــــــــــــوثر می دهد 

عطر اخلاق پیمبـــــــــــــــــــــر می دهد

حضرت زهرا دلــــــــــــــش از یاس بود 

دانه های اشکش از المـــــــــــــــاس بود

  • حمید توانا


 «هرکس که بر سرش زده با عشق سر کند

باید هوای داشتن دردسر کند


اصلا چگونه شمع در این گوشه ی اتاق

شب را بدون صحبت پروانه سر کند


دیدی که خون ناحق پروانه شمع را

چندان امان نداد که شب را سحر کند


افتاده اند در بغل هم دو سوخته

دیگر کسی نمانده کسی را خبر کند


باید هرآنکسی که پی وصل میرود

تا مرز سوختن بتواند خطر کند


از دست این فراق مجال فرار نیست

سوگند خورده است که مرا خونجگر کند


شب آمده است و باز زلیخا نشسته است

شاید دوباره یوسف از اینجا گذر کند


باشد به التماس زلیخا محل نده

پس لااقل بگو که چه خاکی به سر کند


هر آنچه داده ام دو برابر گرفته ام

آنکس ضرر نکرد که اینجا ضرر کند


با آنکه ذره را به نظر آفتاب کرد

 باد سبا بگو که به ما هم نظر کند


چشمی که سالهاست نگاهش به دست توست

کورش کند نگاه به دست دگر کند


حتی خراش نیز به مولا نمیرسد

وقتی بناست فاطمه سینه سپر کند


باید از این به بعد علی بین گریه اش

فکری برای خنده ی آن چل نفر کند


در را بهم زدند بهم ریخت زندگیش

از این به بعد با چه دلی رو به در کند....»


"شاعر: علی اکبر لطیفیان"

                    *** السلام علیک یا فاطمه الزهرا(س)***

  • حمید توانا

درمقامی که عقیق سرخ از زر بهتر است

اشکهایم بال معراج است از پر بهتر است


بیشتر از بهترین وجه عبادت از نماز

در قیامت اشکهایت را بیاور بهتر است


با زبان دل فقط حرف خودم را می زنم

نامه بر این روزها باشد کبوتر بهتراست


از سر اخلاص حمدش را به جا می آورم

آنکه از آغاز یادم داده کوثر بهتر است


گرچه فرقی نیست بین ساقی وکوثر ولی 

بارها فرموده پیغمبر که مادر بهتر است


مصحف زهرا به غیر از سینه معصوم نیست

سر مستور خدا در پرده آخر بهتر است


وقت بالا بردن در حرز نام فاطمه

از دولشگر هم برای مردخیبر بهتر است


هر کسی بو برده از غیرت شهادت میدهد

در نگاه مرد مرگ از اشک همسر بهتر است


از زمانی که شنیدم در به پهلویت گرفت

حس من این است اصلاً خانه بی در بهتر است

  • حمید توانا