مثل روز اول...
دوشنبه, ۲۱ فروردين ۱۳۹۶، ۰۱:۳۷ ق.ظ
موهایم را روزگار سفید کرده
اما عشقت در دلم جوان است
مثل روز اول
میتوانم کنار تیر چراغ برق کوچه تان بنشینم
و به پنجره ی اتاقت خیره شوم
دست هایم را از عشقت ها کنم
و به سایه ای که روی پرده اتاق می افتد دوستت دارم هایم را بگویم
هنوز میتونم روبروی خانه تان ایستگاه صلواتی بزنم
تا شاید میانه ی سرما یک روز از دستم چای و نبات بگیری و من تا همیشه خواب چای خوردنت را با من در یک قاب ببینم
موهایم سپیده شده و تو سپید بخت خانه ی دیگری
اما من هنوز به عشق فکر میکنم
باید این عشق از سرم برود
مادرم برای همه ی درد هایم چای نبات تجویز میکند
و نمیداند که تجویزش مهم ترین خاطره ی من با توست
روزگار موهایم را سپید کرده و قلبم به سیاهی چشم هایت شده
دلتنگ که نه
مرا همین دوست داشتنت کافیست
بیخیال نبودنت
- ۹۶/۰۱/۲۱
- ۵۳۵ نمایش