مناظره شعرا 2
يكشنبه, ۲۹ تیر ۱۳۹۳، ۰۹:۲۴ ق.ظ
گفتی:
بگذر از نی
من حکایت میکنم
و ز جداییها شکایت میکنم
نی کجای این نکته ها آموخته
نی کجا داند نیستان سوخته
بشنو از من بهترین راوی منم
راست خواهی هم نی و هم نی زنم
نشنو از نی ...نی نوای بی نواست
بشنو از دل دل حریم کبریاست
نی بسوزد خاک و خاکستر شود
دل بسوزد خانه داور شود..
گفتم:
گر بگویی دل چرا سوزد خطاستدل که میگویی حریم کبریاست
کبریا را سوز از سوز دل است
غیراز این من هرچه گویم باطل است
نی کجا داند حدیث این فراق
یا کجا خواند چه ها کرد این فراق
از کجا شد سرنوشتم اینچنین
یا چرا آمد بلایی بر زمین
گویمت ای دل بسوز از بهر هیچ
کاین جهان باشد حبابی روی هیچ
دل بسوز، از درد و اندوه فراق
"من چه گویم شرح درد اشتیاق"
گویمت هردم که میبینم تو را
دل بسوزد زین فراق تو مرا
نی زن و نی هر دو را خواهم به دل
تا بگوید حرف با آهنگ دل
فاش گویم تا ابد شب تا سحر
کز سحر آمد پدیدم چشم تر
بودنش گنجی که آغوشم گشود
رفتنش رنجی که آرامم ربود
نی زن من تا ابد در نی بدم
نی نوازد شرح درد ای عدم
- ۹۳/۰۴/۲۹
- ۲۵۴ نمایش