قاصد آمد گفتمش : آن ماه سیمین بر چه گفت ؟
جمعه, ۲ آبان ۱۳۹۳، ۱۱:۱۹ ق.ظ
قاصد آمد گفتمش : آن ماه سیمین بر چه گفت ؟
گفت : با هجرم بسازد گفتمش دیگر چه گفت ؟
گفت : دیگر پا ز حد خویش نگذارد برون
گفتمش : جمع است از پا خاطرم دیگر چه گفت ؟
گفت : سر را باید از خاک ره کمتر شمرد
گفتمش : کمتر شمردم زین تن لاغر چه گفت ؟
گفت : جسم لاغرش را از تعب خواهیم سوخت
گفتمش : من سوختم در باب خاکستر چه گفت ؟
گفت : خاکستر چو گردد خواهمش بر باد داد
گفتمش : برباد رفتم در صف محشر چه گفت ؟
گفت : در محشر به یکدم زنده اش خواهیم کرد
گفتمش : من زنده گردیدم ز خیر و شر چه گفت ؟
گفت : خیر و شر نباشد عاشقان را در حساب
گفتمش : این است احسان از لب کوثر چه گفت ؟
گفت : با ما بر لب کوثر نشیند عاقبت
گفتمش : چون عاقبت این است زین خوشتر چه گفت ؟
گفت : دیگر نگذرد در خاطرم یاد " حمید "
گفتمش : دیگر بگو گفتا : مگو دیگر چه گفت
عظیم نیشابوری
- ۹۳/۰۸/۰۲
- ۲۳۱ نمایش