من این اَبر پر از بغضم که هر جایى نمى بارد
شنبه, ۱۷ آبان ۱۳۹۳، ۱۰:۲۰ ب.ظ
غمى دارد دلم شرحش فقط افسانه مى خواهد
به پاى خواندنش هم گریه جانانه مى خواهد
من این اَبر پر از بغضم که هر جایى نمى بارد
براى گریه کردن مرد هم یک شانه مى خواهد
شبیه شمع تنهایى که پاى خویش مى سوزد
دلم آغوش گرم وعشق یک پروانه مى خواهد
برایش شعر گفتم تا رقیبم پیش شاعرها
بگوید عاشقش او را هنرمندانه مى خواهد
به قدر یک نگاه ساده اورا خواستم اما
به قدر یک نگاه ساده هم حتى نمى خواهد
محمد شیخى
- ۹۳/۰۸/۱۷
- ۲۱۶ نمایش