فهمیده ام که معمولی بودن شجاعت می خواهد.
فمیده ام که معمولی بودن شجاعت می خواهد.
آدم اگر یاد بگیرد معمولی باشد
نه احساسش را میگذارد کنار،
نه چهره اش را اگر معمولی است را عمل می کند،
نه غصه می خورد که ماشینش معمولی است،
نه حق غذا خوردن در یک سری
از رستوران های معمولی را از خودش میگیرد،
نه حق لبخند زدن به زندگی کردن را
نه حق پوشیدن یک سری لباس ها را.
حقیقت این است که "ترین" ها همیشه در هراس زندگی می کنند.
هراس هبوط
(سقوط) در لایه آدم های "معمولی".
و این هراس می تواند حتی لذت زندگی،
نوشتن،
درس خواندن،
نقاشی کشیدن،
ساز زدن،
خوردن،
نوشیدن و پوشیدن
یا حتی زنده ماندن را از
دماغشان دربیاورد.
تصمیم گرفته ام خودم باشم
خوده خودم
خوده معمولی ام را پرورش دهم.
نمی خواهم دیگر آدم ها مرا
فقط با "ترین"هایم به رسمیت بشناسند.
من ....ترین نیستم..
هیچگاه نبوده ام..
الان هم نمیخاهم باشم ..
از حالا خودِ معمولی م را به معرض زنده بودن می گذارم..
و به خود معمولی ا م عشق می ورزم ..
و به آدم ها هم اجازه میدهم..
مرا معمولی ببینند..
معمولی بخانند..
من همینم..
همینه ساده..
لباسهایم..
گفتارم..
پوششم..
کردارم..
رفتارم..
حتی گویشم معمولیست و بسیار ساده..
به منِ معمولی عشق بورزید !
کافهام * دنیایم خالیست*
- ۹۳/۱۱/۱۴
- ۱۱۶ نمایش