عزت انسان بودنمان را به پای دل تلف نکنیم ... !
بند ناف را بُریدند و گریستیم ...
از ترس جدایی ...
اما ... رازش را نفهمیدیم !
به مادر دل بستیم
و روز اول مدرسه گریستیم و رازش را نفهمیدیم...!
به پدر دل بستیم
و وقتی به آسمان رفت گریستیم و باز....نفهمیدیم !
به کیف صورتی گلدار...
به دوچرخه آبی شبرنگ...
بارها دل بستیم و از دست دادیم
شکستیم و باز نفهمیدیم....
چقدر این درس "تنهایی" تکرار شد و ما ...رفوزه شدیم!
این بند ناف را روز اول بریده بودند ...!
ولی ما هر روز دنیایمان را به پای کسی یا چیزی گره زدیم تا زنده بمانیم !
و نفهمیدیم.....
افسوس نفهمیدیم که
قرارست روی پای خود بایستیم !
نفس از کسی قرض نگیریم !
قرار از کسی طلب نکنیم!
عشق بورزیم اما در بند عشق کسی نباشیم!
دوست بداریم اما منتظر دوست داشته شدن نباشیم...!
به خودمان نور بنوشانیم و شور هدیه کنیم...
دربند نباشیم...
رها باشیم ...
عزت انسان بودنمان را به پای دل تلف نکنیم ... !
بند ناف را خوب نبریده اند ....
به مویی بند است ...
و ناگاه ممکن است دنیایت به همان تار مو بریده شود .....
- ۹۴/۰۴/۳۰
- ۵۲۱ نمایش