به نام خدایی که در این نزدیکی است...

رهگذر:کمی آهسته تر!! اینجا زندگیست...!!

به نام خدایی که در این نزدیکی است...

رهگذر:کمی آهسته تر!! اینجا زندگیست...!!

این وبلاگ مجموعه ای از شعر ها و متن های زیباست که احساس خوبی بهشون دارم...

پند و قند :

۰۴
ارديبهشت


(*( با خواهرت )*)

شوخی کن، ماچش کن، بغلش کن،  حمایتش کن واحترامش رو حفظ کن.


(*( داداشتو )*)

محکم بزن به سَر شونش وبگو مخلصیم ، هواشو داشته باش خصوصا وقتی تنهاست وکمک نیاز داره .


(*( مامانتو )*) کاری کن پیش دوستاش پُزتو بده، کیف کنه از داشتنت ، واسش هدیه بخر ، ازش بخواه دعات کنه ،وگاهی یواشکی پاهاشو ببوس


(*( باباتو )*)

بغل کن، چاییشو بده دستش، بگو برات از تجربه هاش بگه، بشین پای حرفش وخاطره هاش ،گاهی هم دستاش رو ببوس .


(*( دوستت )*)

اگه تنهاست، اگه غم داره تو دلش ،اگه مشکلی داره، تو هواشو داشته باش و تنهاش نذار...


(*( همسرت )*)

رو بغل کن بهش بگو چقدر دوستش داری، اگه از دستش دلگیری به این فکر کن که اون توی تمام آدمای دنیا تو رو برای ادامه زندگی انتخاب کرده،

پس ، ازش تشکر کن و بهش وفادار باش.


(*( باور کنیم )*)

روزی هــــــــــــــزار بار میمیره، کسی که فکر میکنه برای کسی مهم نیست...


هوایِ هم رو داشته باشیم ..

حتما بهـــــــــــتر میشه ...

شاید یه روز دیگه وقت نباشه ...

شاید ما نباشیم

شاید اون نباشه...

و دیدنش آرزومون بشه‌...

وقت کمه.

زندگی کوتاست !!!!!*

  • حمید توانا

ما بدهکاریم به یکدیگر....


وبه تمام "دوستت دارم"های ناگفته ای که پشت دیوار غرورمان ماندند....


وما آنها رابلعیدیم تانشان دهیم که منطقی هستیم..


وبدهکاریم به تمام "نگاههایی"که از چشمان هم دزدیم تانشان دهیم اسیر عشق نیستیم .... 


وبه" دستهایمان"که نوازش رااز آنها دریغ کردیم تامبادا مهرمان بردیگری نمایان شود...


وبه "نفس هایمان"که حبسشان کردیم تابه شماره افتادنشان خبر از سر درونمان ندهد....


وبه "احساسمان"که اجازه ندادیم بر زبانمان جاری گردد تامبادا کلامی از محبت گوش جانانمان رابنوازد و قلب عاشقش راگرما بخشد....


وبدهکاریم به "قلب دردمند"و"روح خسته"ی عزیزی که باکلامی از امید آرامش نکردیم و باواژه ای ازعشق به وجودسردش گرمای محبت  نبخشیدیم....


و ما بدهکاریم حتی به "افکارمان"...که به عمد گسستیمش از نقش و یا دویارمان، که فراخ باشد "..آن"


و آزاد باشیم "ما".و آسوده باشد آن" وجدان"نخ نما.

میزبان دیگری بودن....


آری ....

نمیدانم به چند نفر بدهکارم و چندین نفر به من بدهکارند....

فقط میدانم که

'

'

'

                           """""ما به همدیگر بدهکاریم..."""""

  • حمید توانا

نقطه سر خط...

۰۴
ارديبهشت

پدرم میگفت:


محبتت را به برگ ها سنجاق مزن


که باد با خود می بَرد...


محبتت را به آب جویی بریز


که با ریشه ها عجین شود...


ریشه ها هرگز اسیر باد نیست...




مادرم میگفت:


پروانه ی محبتت را


به تار عنکبوتی بینداز که سیر نباشد...


محبتت را به خانه ی دلی بنشان


که خیال بیرون شدن ندارد...



و افسوس!...یاد معلمم بخیر...


هر وقت به آخر خط 


میرسیدم میگفت:


نقطه سر خط...


مهربان تر از خودت


با دیگران باش...

  • حمید توانا

حال خوش یعنی چه؟

ازخودم پرسیدم!

ودلم پرشد ازآوازبهار...

زندگی مال من است

من خدارادارم

عشق رامیفهمم


خوشی خاطره درحس من است!

حال خوب این نفس رفته وبرآمده است

این نگاهی که درآئینه و آب

روشنی های ترامیبیند

وبه پایان شب ایمان دارد..

حال خوش یعنی من،به کسی مینازم،

که درآغوش ونوازش هایش ؛ جا برای همه هست!

من خدارادارم

ودلم روشن ازامیّدِ شکفتن هایی ست

که به اندوه خزان میتابد

حال خوب یعنی تو!

زندگی، دوست،نگاه ،شعر

ویک پنجره ی بارانی

که خدامیبارد

باورِاینکه دراین جای شلوغ!

درهیاهوی نفس گیرزمین!

دست من دست خداست

حال خوش یعنی این!....

  • حمید توانا

به خودت بگو!

۰۴
ارديبهشت

من ﺍﺯ این ﺷﻨﺒﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺩﺍﺷﺖ!

ﻭ ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﺟﺴﻢ ﻭ ﺭﻭﺣﻢ ،

ﻣﻬﺮﺑﺎنى ﻫﺎ ﻛﻪ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﻛﺮﺩ...


ﻭ ﺍﺯ ﻳﻜﺸﻨﺒﻪ ﺑﺎ ﻣﺮﺩﻡ، ﻗﺮﺍﺭى ﺗﺎﺯﻩ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺩﺍﺷﺖ...

ﺗﺒﺴﻢ ﻫﺪﻳﻪ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺩﺍﺩ...

ﻭ ﺩﺳﺘﺎنی ﻛﻪ مى ﺑﺨﺸﻨﺪ...


ﺩﻭﺷﻨﺒﻪ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ، 

ﻣﻦ ﻋﻬﺪ مى ﺑﻨﺪﻡ...

ﺑﺮﺍﻳﺶ ﺑﻨﺪﻩ ﺍى ﺑﺎﺷﻢ، ﻫﻤﺎﻥ ﺟﻮﺭى ﻛﻪ مى ﺧﻮﺍﻫﺪ...


ﺳﻪ ﺷﻨﺒﻪ ﻣﻬﺮﺑﺎنى ﻫﺪﻳﻪ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﻛﺮﺩ...

ﻭ مى ﺑﺨﺸﻢ ﺗﻤﺎﻡ ﺁﻥ کسانى ﺭﺍ ﻛﻪ ﻣﻦ ﺭﺍ ﺳﺨﺖ ﺁﺯﺭﺩﻧﺪ...


ﻭ ﺩﺭ چهاﺭﺷﻨﺒﻪ ى ﺍﻳﻦ ﻫﻔﺘﻪ ى ﺯﻳﺒﺎ ﻛﻪ مىﺁﻳﺪ،

ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺗﻤﺎﻡ ﺩﺍﺩﻩ ﻫﺎﻳﺶ ﺷﻜﺮ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﮔﻔﺖ...


ﻭ ﺩﺭ ﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ ﺍﺯ ﺩﻧﻴﺎ ﻭ ﻫﺮ ﭼﻴﺰى ﻛﻪ ﺩﺍﺭﻡ ﺷﺎﺩ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺷﺪ،

و به یاد رفتگان  خیراتى از حسرت بى دوست بودن را ، 

نثار دوست خواهم کرد ...


و در جمعه ،

ﺑﺎ ﺭﺿﺎﻳﺖ، ﺯﻧﺪﻩ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺑﻮﺩ....

ﺑﺎ ﺳﺨﺎﻭﺕ، ،ﻣﻬﺮ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺩﺍﺩ...

ﺑﺎ ﺳﻌﺎﺩﺕ، ﺑﻬﺮﻩ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺑﺮﺩ...


و هفته ای اینچنین بر تو ، و بر من ، ماه خواهد شد...

سال خواهد شد...


  • حمید توانا

تا حالا عاشق شدید؟

۰۴
ارديبهشت

تا حالا عاشق شدید؟

تعریفتون از عشق تا امروز چی بوده؟؟؟


لابد خیلی از شما هم مثل من فکر می کنید که عشق فقط اینه که :


هر روز به یاد کسی از خواب بیدار شید!!


هر روز بخواهید صدای کسی رو بشنوید!!!


هر روز بخواهید از کسی خبر داشته باشید!!


هر ثانیه و دقیقه بهش فکر کنید و دوست داشته باشید که بدونید آیا اون هم الان به شما فکر می کنه یا نه!!!


توی ذهنتون دایم اون رو با بقیه هم جنس هاش مقایسه کنید و هر دفعه هم به این نتیجه برسی که توی دنیا لنگه نداره!!!


و از همه اینا مهم تر این که دوست دارید بقیه عمرتون رو کنار اون باشید!!


بله،درسته.الان می تونید مطمئن باشید که شما عاشق شدید! 


فقط یه چیزی بگم معذرت میخوام رک میگم..


به گند نکشید این عاشقی و دوست داشتن را ..


وقتی هنوز ...

تکلیفتان با خودتان که هیچ ...

با دلتان هم معلوم نیست !


خانه خراب می شوید اگر ...

حرمت نگه ندارید !

به یک باره می بینید نابود شد ...

هر آنچه که به خیالتان ساخته بودید !

یاد بگیر عزیز من ...

به زبان اگر آوردی دوستت دارم را

حواست باشد که با تمام وجود می گویی ...


که چشمهایت جای دیگر نیست !


فکرت در کوچه ی معشوقه ای پرسه نمی زند !


حواست باشد که گاهی ...

اعتماد ...

تمامِ چیزیست که از یک آدم می ماند !


که شکستنش یعنی مرگ !!!

یعنی نابودی ...


یادت باشد هم آغوشی با هر کس افتخار نیست !

که اگر ماندی پای آغوش یک عشق

هنر کرده ای !


اگر ساختی دنیایت را میانِ بازوانِ مردی ...


اگر باختی تمامت را برای چشمان بانویی ...


هنر کرده ای !

به گند نکشید ...

باورِ اینکه ...

می شود هنوز هم ...

عاشقانه کسی را از چهاردیواری خانه راهی کرد !


و ایمان داشت

که هیچکس

میانِ راه

با نگاهِ او آشنا نیست ...

جـــــــــــــــــز تـــــو ... 


به گند نکشید دوست داشتن را !

وقتی هنوز ...

تکلیفتان با خودتان که هیچ ...

با دلتان هم معلوم نیست


  • حمید توانا

"فواید گاو بودن"

۰۴
ارديبهشت

معلمی از دانش آموزانش خواست "فواید گاو بودن" را بنویسند و نوشته ای که در زیر می خوانید تمام و کمال انشای آن دانش آموز است:


با سلام خدمت معلم عزیزم و عرض تشکر از زحمات بی دریغ اولیاء و مربیان مدرسه که در تربیت ما بسیار زحمت میکشند و اگر آنها نبودند معلوم نبود ما الان کجا بودیم.


اکنون قلم به دست میگیرم و انشای خود را آغاز می کنم.


البته واضح و مبرهن است که اگر به اطراف خود بنگریم در می یابیم

که گاو بودن فواید زیادی دارد.


من مقداری در این مورد فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که

مهمترین فایده ی گاو بودن این است که آدم دیگر آدم نیست. بلکه گاو است.


هرچند که نتیجه گیری باید در آخر انشاء باشد.


بیایید یک لحظه فکر کنیم که ما گاویم.

ببینیم چقدر گاو بودن فایده دارد.


مثلا در مورد همین ازدواج که این همه الان دارند راجع به آن برنامه هزار راه رفته و نرفته و برگشته درست می کنند.

وقتی گاوی که پدر خانواده است میخواهد دخترش را شوهر دهد، نگران جهیزیه اش نیست.

نگران نیست که بین فامیل و همسایه آبرو دارند.

مجبور نیست به خاطر این که پول جهاز دخترش را تهیه نماید،

برای صاحبش زمین اضافه شخم بزند، یا بدتر از آن پاچه خواری کند.


هیچ گاوی نگران کرایه خانه اش نیست.


گاوها آنقدر عاقلند که میدانند

بهترین سالهای عمرشان را نباید پشت کنکور بگذرانند.


گاوها حیوانات مفیدی هستند و انگل جامعه نیستند.


شما تاکنون یک گاو معتاد دیده اید؟

گاوی دیده اید که سر کوچه بایستد و مزاحم ناموس مردم شود؟

آخر گاوها خودشان خواهر و مادر دارند.


تا حالا شما گاو بیکار دیده اید؟

آیا دیده اید گاوی زیرآب گاو دیگری را پیش صاحبش بزند؟

تا حالا دیده اید گاوی غیبت گاو دیگری را بکند؟

آیا تا بحال دیده اید گاوی زنش را کتک بزند ؟

یا گاو ماده ای شوهر خواهرش را به رخ شوهرش بکشد؟

و مثلا بگوید از آقای فلانی یاد بگیر. آخر توهم گاوی؟!


هیچ گاوی غمباد نمی گیرد.

هیچ گاوی رشوه نمی گیرد.

هیچ گاوی اختلاس نمی کند.

هیچ گاوی آبروی دیگری را نمی ریزد.

هیچ گاوی خیانت نمی کند.

هیچ گاوی دل گاو دیگر را نمی شکند.

هیچ گاوی دروغ نمی گوید.


هیچ گاوی آنقدر علف نمی خورد که از فرط پرخوری تا صبح خوابش نبرد

در حالی که گاو طویله کناریشان از گرسنگی شیر نداشته باشد

تا به گوساله اش شیر بدهد.

هیچ گاوی گاو دیگر را نمی کشد.


هیچ گاوی...


گاو خیلی فایده ها دارد

لباس ما از گاو است

غذایمان از گاو، شیر و پنیر و کره و خامه ...

ولی با همه منافع یادشده هیچ گاوی نگفت : من ... بلکه گفت: مـــــــــااااااا


اگر بخواهم هنوز هم در مورد فواید گاو بودن بگویم،

دیگر زنگ انشاء می خورد و نوبت بقیه نمی شود که انشایشان را بخوانند.


اما

به نظر من مهمترین فایده گاو بودن این است که

" دیگر آدم نیستی!!

  • حمید توانا

روزهای رفته ....

کارهایی که انجام شده و دلت را لرزانده ...

غصه هایت از بی دلی ..

و لحظات تلخ دلشکستگیهایت ...


همه اینها  به چوب کبریت های سوخته میمانند,

حتی مانع برای رسیدن به آرزو ....

 جمع آوری شده در قوطی خویش, 

هر کاری میخواهی بکن آنها دوباره روشن نمیشوند

 کبریتهای سوخته دوباره روشن نمیشود 

جان نمیگیرد 

فقط سیاهی آنها دستت را آلوده میکند ,

  روزهایت را بیهوده نسوزان , 

دلت راصاف کن 

رنگ خورشید بزن .... طلایی و گرم ...

کبریتهای سوخته دلت را جمع کن 

 , روزهایت را دوباره با عشق شروع کن...!!

با خدا .....


  • حمید توانا

وضو که می گیری ..

با لب خندان سر جانماز بنشین،

 نگو من گناهکارم


 اگر اخم ها را در هم بکشی ملائکه می ترسند، آن ها لطیفند. 


بدون اینکه غضبناک و پکر باشی لباس تمیز و قشنگ بپوش، دم آینه خودت را نگاه کن و سرجانماز بنشین. 


قشنگ وقتی بدنت آرام گرفت و کِیفت به راه افتاد، بلند شو و بگو الله اکبر.


 برای نماز عجله نداشته باش، یکی دو دقیقه بنشین تا آماده شوی.


 اذان و اقامه هم برای آمادگی ست.


 می دانی که اگر اذان بگویید دو صف از ملائکه پشت سرت می ایستند؟


 این یعنی بهجت و سرور و خوشحالی. 


اگر اقامه هم بگویید سه صف از ملائکه پشت سر شما می ایستند. 


نفرمود صفش چقدر است.

 فرمود: 

ملائکه پشت سرتان اقتدا می کنند و با شما نماز می خوانند. 


کسی که ملائکه پشت سرش باشند چقدر نمازش زیباست.


 می دانم سخت است، گرفتاری های طبیعت افکارمان را می گیرد و آن موقع متوجه نیستیم اما هروقت حالت خوب شد سرجانماز نگاه کن عطای خدا را در حق خودت ببین. 


بگذار طلبکاری ها از خدا کم شود


 آن وقت است که آدم سبک می شود...




حاج محمد اسماعیل دولابی




شادی روح این استاد بزرگ صلوات.....@


  • حمید توانا

الهی قمشه ای " َ

تصور کن یک روز صبح که از خواب بیدار میشی

 ببینی به جز خودت هیچ کس توی دنیا نیست و تو صاحب تمام ثروت زمین هستی 

 اون روز چه لباسی می پوشی؟ 

چه طلایی به خودت آویزون می کنی؟ 

با چه ماشینی گردش می کنی؟

 کدوم خونه رو برای زندگی انتخاب می کنی؟ 

شاید یک نصفه روز از هیجان این همه ثروت به وجد بیای اما کم کم می فهمی حقیقت چیه.

 وقتی هیچ کس نیست که احساستو باهاش تقسیم کنی، لباس جدیدتو ببینه.

 برای ماشینت ذوق کنه، باهات بیاد گردش، کنارت غذا بخوره، همه این داشته هات برات پوچه .


دیگه رانندگی با وانت یا پورشه برات فرقی نداره...

 خونه دو هزار متری با 45 متری برات یکی میشه.


طلای 24 عیار توی گردنت خوشحالت نمی کنه..  

همه اسباب شادی هست اما هیچ کدومشون شادت نمی کنه چون کسی نیست که شادیتو باهاش تقسیم کنی.


 اون وقته که می بینی چقدر وجود آدم ها با ارزشه چقدر هر چیزی هر چند کوچیک و ناقص با دیگران بزرگ و با ارزشه.

 شاید حاضر باشی همه دنیا رو بدی اما دوباره آدم ها کنارت باشند..... 


ما با احساس زنده هستیم نه با اموال. 


قدر همدیگه رو بدونیم ...

  • حمید توانا