به نام خدایی که در این نزدیکی است...

رهگذر:کمی آهسته تر!! اینجا زندگیست...!!

به نام خدایی که در این نزدیکی است...

رهگذر:کمی آهسته تر!! اینجا زندگیست...!!

این وبلاگ مجموعه ای از شعر ها و متن های زیباست که احساس خوبی بهشون دارم...

مهربان رفیق من!

توجه کرده ای

همین الان

هم اکنون

این لحظه

در پیر ترین سنی هستید که تا بحال بوده اید و جوان ترین سنی که تا ابد خواهید بود!

پس از لحظاتت بی نهایت لذت ببر...

شادی کن ،

خلاق باش ،

جسارت کن،

مهربان باش ،

بیشتر بخواه ،

جلو برو و به خودت مطمئن باش ...

و هر لحظه از عمر گران بارت یادت باشد ؛

هم اکنون جوان ترین سن ات را داری و هر لحظه بابت این موهبت شکرگزاری کن...

آخرین روزهای زمستانتان ؛ پر از باورهای مثبت، نیک اندیشی، تواضع، مهربانی، مهراندیشی ، مهروزی و انسان دوستی ....

  • حمید توانا

دلم آغاز می خواهد...

از آنها که همه چیز را برهم می زند؛

و تو دوباره یکی یکی از نو می سازی؛

و هر خشت آن یک خاطره...

مثل بهاری که از راه می رسد؛

و زمستانی که سردیش را با خود می برد...

عطری در دالانهای زندگی ام بپیچد؛

که سکرآورتر از هر بهاری باشد...!!

و پرندگان آن را بر طبیعت بکر ترجیح دهند!!!

باامیدی که هیچگاه تابشش کم سو نگردد...

بتابد و بتابد... 

هرچند هرازگاهی همان تابش؛ 

آزاردهنده می شود!!! 

که این خصلت دنیاست...

مهم این است که جریان زندگی سبز باشد...

سبز سبز...

  • حمید توانا

فکر کن در اواسط اسفند کسی را که دوستش داری، ناگهان در میان کافه ای دنج پیدا کنی و با او یک فنجان چای بهار نارنج بنوشی...

یا روی صفحه تلفن همراهت چهره مادرت ظاهر شود و صدایش آرامت کند که: «کجایی مادر؟ غذا خوردی؟»...

زندگی همین است؛ دیدن یک فیلم خوب در سینما و ساعت ها بحث با کسانی که از جنس تو اند...

زندگی یعنی سفر...

یعنی بستن یک چمدان با ذوق...

یعنی کاسه آبی که پشت سرت می ریزند...

زندگی یعنی یک جمع دوستانه که بعد از سال ها به هم رسیده اند و انگار هنوز سرشارند از حس نوجوانی گم شده...

زندگی یعنی زنگ در را که می زنی پدرت در را باز کند و با آن چهره ی خسته اما مهربان از پشت آن سبیل های پر پشت، سلامت را جواب بگوید...

زندگی یعنی برادرت، خواهرت، صدایت کند تا برایت چیزی را تعریف کند که تا به حال به کسی نگفته...

زندگی یعنی وقتی به خانه بر می گردی یک نفر دیگر خانه باشد تا چای داغ را کنارش سر بکشی و به این فکر کنی که تا سال جدید فقط چند روز باقی مانده....

صدای پای بهار را می شنوی ...؟؟؟❤❤

  • حمید توانا

چند حدیث

۲۰
اسفند

از حضرت علی (ع )روایت است که قرائت ده سوره مانعی برای ده حالت است :


1-قرائت سوره حمد مانع از خشم و غضب خداوند

2- قرائت سوره یس مانع عطش روز محشر

3- سوره دخان مانع از هول روز قیامت

4-سوره واقعه مانع از فقر و پریشانی

5-سوره ملک مانع عذاب 

6- قرائت سوره کوثر مانع از خصومت و تسلط دشمنان 

7- کافرون مانع از کفر در حال مرگ 

8- سوره اخلاص مانع نفاق است

 9- سوره فلق مانع از حسد حاسدین

10- سوره ناس مانع قروض و وسوسه شیطان میباشد.

سال 94 درپناه قرآن باش

هفت سلام قرانی را در کاسه ای چینی با زعفران بنویسید و بر سفره هفت سین بگذارید و بعد از تحویل سال ان را شربت کنید به نیت سلامتی و شفا و مال و …همه خانواده میل کنید این هفت سلام : ایه ۵٨سوره یس وایه ٧٩_١٠٩_١٢٠_١٣٠ صافات و ایه ۵سوره قدرو ۴٧ سوره طه هستند التماس دعا

1- سَلَامٌ هِیَ حَتَّىٰ مَطْلَعِ الْفَجْرِ (شبی است سرشار از سلامت (و برکت و رحمت) تا طلوع سپیده!)

2-َ السَّلَامُ عَلَىٰ مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَىٰ( درود بر آن کس باد که از هدایت پیروی می‌کند!)

3- سَلَامٌ عَلَىٰ إِلْ یَاسِینَ(سلام بر الیاسین!)

4- سَلَامٌ عَلَىٰ مُوسَىٰ وَهَارُونَ (سلام بر موسی و هارون!)

5- سَلَامٌ عَلَىٰ إِبْرَاهِیمَ(سلام بر ابراهیم!)

6-  سَلَامٌ قَوْلًا مِّن رَّبٍّ رَّحِیمٍ (بر آنها سلام (و درود الهی) است؛ این سخنی است از سوی پروردگاری مهربان!)

7- سَلَامٌ عَلَىٰ نُوحٍ فِی الْعَالَمِینَ (سلام بر نوح در میان جهانیان باد!)


التماس دعا

  • حمید توانا

یه همکارداشتم سربرج که حقوق میگرفت تا15روزماه سیگار برگ میکشید،

بهترین غذای بیرون میخورد

ونیمی از ماه رو غذا ی ساده از خونه می آورد،

موقعی که خواستم انتقالی بگیرم کنارش نشتم گفتم تا کی به این وضع ادامه میدی ؟

باتعجب گفت: کدوم وضع!


گفتم زندگی نیمی اشرافی نیمی گدایی...!!

به چشمام خیره شد وگفت:تاحالا سیگار برگ کشیدی؟گفتم نه!

گفت:تا حالا تاکسی دربست کردی؟ گفتم نه!

گفت:تا حالا به یک کنسرت عالی رفته ای؟ گفتم نه!

گفت:تاحالا غذای فرانسوی خورده ای؟گفتم نه!

گفت:تاحالا تمام پولتو برای کسی که دوستش داری هدیه خریدی تاخوشحالش کنی؟ گفتم نه!

گفت:اصلا عاشق بوده ای؟ گفتم نه!

گفت:تاحالا یک هفته از شهر بیرون رفته ای؟ گفتم نه!

گفت اصلا زندگی کرده ای؟با درماندگی گفتم اره...نه...نمی دونم...!!

همین طور نگاهم میکرد نگاهی تحقیر آمیز...!!

اما حالا که نگاهش میکردم برایم جذاب بود...

موقع خداحافظی تکه کیک خامه ای در دست داشت تعارفم کرد و یه جمله بهم گفت که مسیر زندگیم را عوض کرد،

اوپرسید:میدونی تا کی زنده ای ، گفتم نه!

گفت:پس سعی کن دست کم نیمی از ماه را زندگی کنی....!!!

  • حمید توانا

یادمه هشت سالم بود 

یه روز از طرف مدرسه بردنمون کارخونه تولید بیسکوییت

ما رو به صف کردن و بردنمون تو کارخونه که خط تولید بیسکویت رو ببینیم

وقتی به قسمتی رسیدیم که دستگاه بیسکویت میداد بیرون

خیلی از بچه ها از صف زدن بیرون و بیسکویتایی که از دستگاه میزد بیرون رو ورداشتن و خوردن

من رو حساب تربیتی که شده بودم میدونستم که اونا دارن کار اشتباه و زشتی میکنن

واسه همین تو صف موندم 

ولی آخرش اونا بیسکویت خورده بودن و منی که قواعدو رعایت کردم هیچی نصیبم نشده بود


الان پنجاه سالمه ،اون روز گذشت ولی تجربه اون روز بارها و بارها تو زندگیم تکرار شد

خیلی جاها سعی کردم که آدم باشم و یه سری چیزا رو رعایت کنم 

ولی در نهایت من چیزی ندارم و اونایی که واسه رسیدن به هدفشون خیلی چیزا رو زیر پا میذارن از بیسکوییتای تو دستشون لذت میبرن


از همون موقع تا الان یکی از سوالای بزرگ زندگیم این بوده و هست که خوب بودن و خوب موندن مهمتره یا رسیدن به بیسکوییتای زندگی؟

اونم واسه مردمی که تو و شخصیتت رو با بیسکوییتای توی دستت میسنجند!!!!!!!

« پرویز پرستویی»

  • حمید توانا

از نزدیک بمن نگاه نکن .....!

فاصله دیدنت را رعایت کن ..

گاهی یادت میرود چشمهایت را تنظیم کنی ....

 ﻭﻗﺘﯽ ﯾﮏ جسم ﺭﺍ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﻪ ﭼﺸﻢ ﻫﺎیت  ﻧﺰﺩﯾﮏ ﮐنی  ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﻭﺗﺎ

ﻣﯽ بینی !!!....

ﭼﺸﻢ ﻫﺎیت  ﻟﻮﭺ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ.

واقعیت زیر چشمانت محو میشود 

حتی وقتی آنرا دور نگاه داری بوضوح  نمیبینی اش 

سایه ای محو که در بودنش ؛  انگار نیست 

ﺭﻭﺍﺑﻂ  ﻣﯿﺎﻥ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﻫﻢ ﻫﻤﯿﻨﻄﻮﺭ ﺍﺳﺖ ... 

ﻭﻗﺘﯽ خیلی به  ﯾﮏ ﻧﻔﺮ بچسبی ، ﻫﺮ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺨواهی  ﻭ ﻫﻤﻪ ﺍﻧﺮﮊﯼ

ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻓﺪﺍﯼ احساس خوب ﺍﻭ ﮐنی ،

 ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺗﺘﺎﻥ ﻟﻮﭺ ﻣﯿﺸﻮﺩ.

رفتارت پوچ و افکارت تهی میشود 

 ﯾﻌﻨﯽ ﯾﺎ ﺧﻮﺑﯿﻬﺎﯾت  ﺭﺍ ﺩﻭ تا ﺩﻭ ﺗﺎ ﻣﯽ ﺑﯿﻨد ، 

 ﯾﺎ ﺑﺪﯾﻬﺎیت را تصاعدی حساب میکند ؛ 

 ... ﺍﻟﺒﺘﻪ ﻧﺘﯿﺠﻪ یکسان ﺍﺳﺖ ...

 یادت باشد 

در ﻫﺮدو ﺻﻮﺭﺕ ﺑﺎ ﻭﺍﻗﻊ ﺑﯿﻨﯽ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻈﯽ میکنند  

 ﺁﺩﻡ ها اجسام ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ ...

فاصله ها مخرب نیستند 

گاهی فاصله بگیر از آنچه که نمیگذارد دیده شوی ... 

در واقع بخودت و دیگران لطف کرده ای ...

دور تر باش ...

کمی منطقی تر و عاقلانه تر ترازو کن اعمالم را ....

مرا همانقدر که هستم ببین...

با همان شکل و اندازه ..

من خودم هستم ..

کسی  که شبیه حرفهایش است ،

نه دورم نه نزدیک ....


             ﯾﮏ ﻋﮑﺎﺱ ﻣﺸﻬﻮﺭ ﺩﺭ ﮐﺘﺎﺑﺶ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ : 

ﯾﮏ ﻋﮑﺲ ﻓﻮﻕ ﺍﻟﻌﺎﺩﻩ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﯼ ﻣﻨﺎﺳﺐ ﻋﮑﺎﺱ ﺑﻪ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﻣﻮﺭﺩ ﻋﻼﻗﻪ ﺍﺵ ﺍﺳﺖ ...

ﭘﺲ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﯾﮏ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﯼ ﻓﻮﻕ ﺍﻟﻌﺎﺩﻩ  و خوب ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺑﺎش  ﻧﻪ ﻧﺰﺩﯾﮑﺘﺮﯾﻦ ﻓﺎﺻﻠﻪ.

از نزدیک بمن نگاه نکن ... !

  • حمید توانا

وقتی میشود دقایق عمرت را با آدمهای خوب بگذرانی چرا باید لحظه هایت را صرف آدم هایی کنی که یا دلهای کوچک شان مدام درگیر حسادت ها و کینه ورزی های بچه گانه اند...

یا مدام برای نبودنت، برای خط زدنت تلاش می کنند؟

نه، همیشه جنگیدن خوب نیست!

این روزها فهمیده ام برای اثبات دوست داشتن، برای به دست آوردن دل آدمها، برای اثبات خوب بودن نباید جنگید!

بعضی چیزها وقتی با جنگیدن به دست می آیند بی ارزش میشوند!

این روزها نسخه فاصله گرفتن را می پیچم برای هرکسی که رنجم می دهد...

این را با خود تکرار میکنم و می بخشمشان...

نه بخاطر اینکه مستحق بخششند!

تنها به این خاطر که "من مستحق آرامشم" ....

  • حمید توانا


I always feel happy, you know why?

من همیشه خوشحالم، می دانید چرا؟


Because I don't expect anything from anyone

برای اینکه از هیچکس برای چیزی انتظاری ندارم


Expectations always hurt ...

انتظارات همیشه صدمه زننده هستند ...


Life is short ...

زندگی کوتاه است ...


So love your life ...

پس به زندگی ات عشق بورز ...


Be happy

خوشحال باش


And keep smiling

و لبخند بزن


Just Live for yourself and ..

فقط برای خودت زندگی کن و ...


Before you speak ؛ Listen

قبل از اینکه صحبت کنی ؛ گوش کن


Before you write ؛ Think

قبل از اینکه بنویسی ؛ فکر کن


Before you spend ؛ Earn

قبل از اینکه خرج کنی ؛ درآمد داشته باش


Before you pray ؛ Forgive

قبل از اینکه دعا کنی ؛ ببخش


Before you hurt ؛ Feel

قبل از اینکه صدمه بزنی ؛ احساس کن


Before you hate ؛ Love

قبل از تنفر ؛ عشق بورز


That's Life …

زندگی این است ...


Feel it, Live it & Enjoy it

احساسش کن، زندگی کن و لذت ببر***

ویلیام شکسپیر 


  • حمید توانا

پدرم میگفت: زن باید گیسوانش بلند و چشمانش درشت باشد!

مادرم، هرگز موى بلند نداشت

 و چشمانش دلخواه پدرم نبود..!


مادرم میگفت: زیبایى براى مرد نیست..!!

مرد باید ،دستهایش زمخت ،

 و گونه هایش آفتاب سوخته باشد..!


پدرم ،زیبا و جذاب بود،

 نه دستان زمختى داشت و نه گونه هاى آفتاب خورده..!


ولى هرگز نگفتند،

 که زن باید عاشق باشد،

 و مرد لایق..!

عشق را سانسور کردند..!


من سالها جنگیدم

 تا فهمیدم که بى عشق ،

 نه گیسوان بلندم زیباست و نه چشمان سیاهم..!

و نه مردى با دستان زمخت و گونه هاى آفتاب سوخته ،

 خوشبختیم را تضمین میکند..!


(فروغ فرخزاد)

  • حمید توانا