از دوستی پرسیدم اگه یه ماشین زمان تو رو به 10 سال قبل برگردونه چیکار میکردی؟
اینجور جوابمو داد!
راستی اگه اون ماشین زمان شما رو به 10 سال قبل میبرد(سال 1384)،چیکار میکردید؟
- ۱۰ نظر
- ۰۶ مرداد ۹۴ ، ۱۱:۲۹
- ۳۸۶ نمایش
از دوستی پرسیدم اگه یه ماشین زمان تو رو به 10 سال قبل برگردونه چیکار میکردی؟
اینجور جوابمو داد!
آدمها شبیه لیوانند
ظرفیتهایی مشخص دارند.....
بعضی به اندازه استکان،
بعضی فنجان ،
بعضی هم یک ماگ بزرگ,,,,,
وقتی بیش از ظرفیت لیوان در آن آب بریزی، سر ریز میشود،
خیس میشوی،
حتی گاهی که در اوج بدشانسی باشی
و در لیوان به جای آب ،
شربتی چیزی را زیادی ریخته باشی
وسرریز شده باشد ،
لکه ش تا ابد بر روی لباست میماند.....
آدمها مثل لیوان میمانند .....
ظرفیت هایی مشخص دارند.....
لطفا" قبل از ریختن مهر و عطوفت در پیمانه های وجودیشان ،
ظرفیتشان را بسنج.....
به اندازه محبت کن.....
به جا ...
و به شرایطش...
گاهی هم با قاشق چایخوری خرده شیشه های رفتاری شان را هم بزن؛
اگر اینکار را نکنی ،
اگر زیادی محبت کنی
اگر سر ریز شدند و محبت بالا آوردند ،
باد الکی به غبغب انداختند
و پیراهن احساس ؛ دل یا حتی فکرت را لکه دار کردند ،
فقط از خودت
و عملکرد خودت دلخور باش،
آدمها شبیه لیوانند.....
سیمین دانشور
"نگاهتان را تغییر دهید"
در کتاب فیه ما فیه مولانا داستان بسیار تامل برانگیزی به صورت شعر درباره ی جوان عاشقی ست که به عشق دیدن معشوقه اش هر شب از این طرف دریا به آن طرف دریا می رفته و سحرگاهان باز میگشته و تلاطم ها و امواج خروشان دریا او را از این کار منع نمی کرد .
دوستان و آشنایان همیشه او را مورد ملامت قرار میدادند و او را از این سرزنش میکردند . اما آن جوان عاشق هرگز گوش به حرف آن ها نمیداد و دیدار معشوق آنقدر برای او انگیزه بوجود می آورد که تمام سختی ها و ناملایمات را بجان میخرید .
شبی از شبها جوان عاشق مثل تمامی شب ها از دریا گذشت و به معشوق رسید .
همینکه معشوقه خود را دید با کمال تعجب پرسید ;
چرا این چنین خالی در چهره ی خود داری !!!
معشوقه او گفت ؛ این خال از روز اول در چهره من بوده و من در عجبم که تو چگونه متوجه نشده ای .
جوان عاشق گفت ؛ خیر ، من هرگز متوجه نشده بودم و گویی هرگز آن را ندیده بودم .
لحظه ای دیگر جوان عاشق باز هم با تعجب پرسد . چه شده که در گوشه صورت تو جای خراش و جراحت است; ؟
معشوقه ی او گفت ؛ این جراحت از روز اول آشنایی من با تو در چهره ام وجود داشته و مربوط به دوران کودکی ست و من در تعجبم که تو چطور متوجه نشدی .
جوان عاشق میگوید ؛ خیر ، من هرگز متوجه نشده بودم و گویی هرگز آن جراحت را ندیده بودم .
لحظه ای بعد آن جوان عاشق باز پرسید ; چه بر سر دندان پیشین تو آمده !!! گویی شکسته است .
و معشوقه او جواب میدهد ؛ شکستگی دندان پیشین من از اتفاقی در دوران کودکی ام رخ داده و از روز اول آشنایی ما بوده و من نمیدانم چرا متوجه نشده بودی !!!!
جوان عاشق باز هم همان پاسخ را می دهد .
آن جوان ایرادات دیگری از چهره معشوقه اش می بیند و بازگو میکند و معشوقه نیز همان جواب ها را می گوید .
به هر حال هر دو آنها شب را با هم به سحر میرسانند و مثل تمام سحر های پیشیین آن جوان عاشق از معشوقه خداحافظی میکند تا از مسیر دریا باز گردد .
معشوقه اش می گوید ; اینبار باز نگرد ، دریا بسیار پر تلاطم و طوفانی ست !!!
جوان عاشق با لبخندی می گوید ; دریا از این خروشانتر بوده و من آمده ام ، این تلاطم ها نمیتواند مانع من شود .
معشوقه اش می گوید ؛ آن زمان که دریا طوفانی بود و می آمدی ... عاشق بودی ... و این عشق نمی گذاشت هیچ اتفاقی برای تو بیافتد . اما دیشب بخاطر هوس آمدی ، به همین خاطر تمام بدی ها و ایرادات من را دیدی . از تو درخواست میکنم برنگردی ، زیرا در دریا غرق می شوی .
جوان عاشق قبول نمیکند و باز میگردد و در دریا غرق میشود ....
مولانا پس از این داستان در چندین صفحه به تفسیر می پردازد .
مولانا میگوید ; تمام زندگی شما مانند این داستان است . زندگی شما را نوع نگاه شما به پیرامونتان شکل میدهد . اگر نگاهتان ، مانند نگاه یک عاشق باشد ، همه چیز را عاشقانه می بینید . اگر نگاهتان منفی باشد همه چیز را منفی میبینید ، دیگر آدم های خوب و مثبت را در زندگی پیدا نخواهید کرد و نخواهید دید . دیگر اتفاقات خوب و مثبت در زندگی شما رخ نخواهد داد و نگاه منفیتان اجازه نخواهد داد چیزهای خوب را متوجه شوید . اگر نگاه عاشقانه از ذهنتان دور شود تمام بدی ها را خواهید دید و خوبی ها را متوجه نخواهید شد . نگاهتان اگر عاشقانه باشد بدی ها را میتوانید به خوبی تبدیل کنید .
اگر نگاهتان را تغیبر ندهید دیگر نخواهید توانست انسانهای خوب و مثبت در پیرامون زندگی خود پیدا کنید . روز به روز افسرده تر میشوید و لحظه به لحظه در زندگی خود بیشتر ناامید میشوید و در نهایت در دریای پر تلاطم و طوفانی افکار منفی خویش غرق میشوید .
اگر میخواهید در زندگی موفق باشید و به آرامش برسید تنها کافیست نگاه خود را تعییر دهید .
"عاشق باشید و عاشقانه نگاه کنید ...
بند ناف را بُریدند و گریستیم ...
از ترس جدایی ...
اما ... رازش را نفهمیدیم !
به مادر دل بستیم
و روز اول مدرسه گریستیم و رازش را نفهمیدیم...!
به پدر دل بستیم
و وقتی به آسمان رفت گریستیم و باز....نفهمیدیم !
به کیف صورتی گلدار...
به دوچرخه آبی شبرنگ...
بارها دل بستیم و از دست دادیم
شکستیم و باز نفهمیدیم....
چقدر این درس "تنهایی" تکرار شد و ما ...رفوزه شدیم!
این بند ناف را روز اول بریده بودند ...!
ولی ما هر روز دنیایمان را به پای کسی یا چیزی گره زدیم تا زنده بمانیم !
و نفهمیدیم.....
افسوس نفهمیدیم که
قرارست روی پای خود بایستیم !
نفس از کسی قرض نگیریم !
قرار از کسی طلب نکنیم!
عشق بورزیم اما در بند عشق کسی نباشیم!
دوست بداریم اما منتظر دوست داشته شدن نباشیم...!
به خودمان نور بنوشانیم و شور هدیه کنیم...
دربند نباشیم...
رها باشیم ...
عزت انسان بودنمان را به پای دل تلف نکنیم ... !
بند ناف را خوب نبریده اند ....
به مویی بند است ...
و ناگاه ممکن است دنیایت به همان تار مو بریده شود .....
❤️شنیدن عبارت «دوستت دارم» در زمان آشنایی و دوستی شاید سبب شود که تو ساعت ها در خیابان پس از شنیدنش پیاده راه بروی و لبخند بزنی ....بی چتر ..زیر باران زیر برف و در حالی که
بارها صورتت را به سمت آسمان می گیری ...
❤️شنیدن عبارت «دوستت دارم»
برای مادر و پدرت یعنی سرشان را بلند کنند و بگویند : خدایا شکر !
فرزندم را حفظ کن و آن جمله ی معروف : دستت به خاک بخورد طلا شود فرزند !
که خودت می دانی چقدر معجزه می کند ...
❤️شنیدن عبارت «دوستت دارم»
برای یک مرد... او را برای مصاف با سخت ترین ها ی زندگی زره پوش می کند ..
و آماده می شود ....توان می گیرد... برای آنکه بیشتر بکوشد ...مرد احساس می کند حتی قدش بلند تر شده است ....چون به مرد بودنش افتخار می کند ....
❤️شنیدن عبارت «دوستت دارم»
برای زن آنچنان انرژی و توان مضاعفی برایش ایجاد می کند که آمادگی این را می یابد که لحظه ای پس از شنیدن این جمله یک خانه تکانی مفصل به راه بیاندازد ...
و همه جای زندگی را با عشق... از نو بیاراید ..
❤️شنیدن عبارت «دوستت دارم»
برای فرزندت خصوصا وقتی روی دو زانو می نشینی و خودت را همقد فرزندت می کنی و چشم در چشمش می گویی یعنی من هستم ..خیالت راحت ... و یادت باشد آن شب فرزندت دیرتر ولی آرامتر و آسوده تر می خوابد پس از شنیدن این جمله از والدینش ...
❤️فرقی نمی کند معشوق باشی یا عاشق ...
پدر .یا مادر ...
فرزند یا همسر....
عبارت «دوستت دارم» را جدی بگیریم،
غوغایی به پا می کند ...
گاهی از دوست داشتن غافل میمانی ..
ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ" ﻋﻀﻮﯼ ﺍﺯ ﺑﺪﻥ ﺍﺳﺖ.
ﺩﺭﺳﺖﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﻓﻮﺭﺍ ﺑﻪ ﻓﮑﺮ " ﻗﻠﺐ" ﻣﯽ ﺍﻓﺘﻨﺪ
ﻭﻟﯽ
ﻣﻦ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻢ ﮐﻪ " ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ " ﺩﻧﺪﺍﻥ ﺁﺩﻡﺍﺳﺖ !
ﺩﻧﺪﺍﻥ ﺟﻠﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺮﻕ ﻣﯽ ﺯﻧﺪ ...
ﺣﺎﻻ ﺗﺼﻮﺭ ﮐﻨﯿﺪ ﺭﻭﺯﯼ ﺭﺍ ﮐﻪ "ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ " ﺁﺩﻡﺩﺭﺩ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ !
ﺁﺭﺍﻡ ﻭ ﻗﺮﺍﺭ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﺩﻡ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ !
ﻏﺬﺍ ﺍﺯ ﮔﻠﻮﯾﺖ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻧﻤﯿﺮﻭﺩ،
ﺷﺒﻬﺎ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺻﺒﺢ ﺑﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽﻧﺸﯿﻨﯽ ...
ﺁﻥ ﻗﺪﺭ ﻣﻘﺎﻭﻣﺖ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﺗﺎ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯽ ﺭﺍﻫﯽﻧﺪﺍﺭﯼ ﺟﺰ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﻧﺪﺍﻥ " ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ" ﺍﺕ ﺭﺍﺑﮑﺸﯽ ﻭ ﺑﯿﺎﻧﺪﺍﺯﯼ ﺩﻭﺭ .
ﺑﻌﺪ ... ﺣﺎﻻ ... ﺩﻧﺪﺍﻥ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺭﺍ ﮐﻪ ﮐﺸﯿﺪﻩﺑﺎﺷﯽ،
ﺣﺎﻟﺖ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ،
ﺭﺍﺣﺖ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺑﯽ،
ﺭﺍﺣﺖ ﻏﺬﺍ ﻣﯿﺨﻮﺭﯼ
ﻭ ﺷﺒﻬﺎ ﺩﯾﮕﺮ ﮔﺮﯾﻪ ﺍﺕ ﻧﻤﯽ
ﮔﯿﺮﺩ
ﻭﻟﯽ ...
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺟﺎﯼ ﺧﺎﻟﯽ ﺍﺵ ﻫﺴﺖ ،
ﺣﺘﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯ ﺗﻪ
ﺩﻝ ﻣﯽ ﺧﻨﺪﯼ
دوست داشتن را پاس بدار؛
حیف است دندان زیبایت را بیجهت بکشی ...
عادت همه ی مادرها همین است. وقتی یک غذای لذیذی درست می کنند که باب طبع فرزندشان هم هست، اگر او نباشد، یا خواب باشد، یا سیر... برایش کنار می گذارند.
من که در میان مادرانی که سراغ دارم ندیده ام بگوید بی خیال. می خواست اینجا باشد، بیاید سر سفره بخورد! همیشه سهم فرزند محفوظ است...
چند روز است به سفره دار این ایام، به همان که مهربان تر از مادر خطابش کرده اند، به مولایم در دل می گویم:
آخر ماه هم رسید من خواب مانده ام و جا مانده...
گمان ندارم از سفرهی رنگانگ و پر برکت این ماه چیزی برایم کنار نگذارید.
خوبان دل سیر از سر این سفره بلند شوند و من گرسنه بمانم...
خوب یا بد همه فرزند شماییم ...
میرزا اسماعیل دولابی
۱. هرگاه به مرض شهوات گرفتار شدی ؛ به محافظت نمازهایت بر گرد؛ چرا که خداوند می فرماید: « فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلَاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ» .( مریم٥٩)
۲. هرگاه به قساوت قلب وبد خلقی وشقاوت و عدم توفیق در کارها گرفتار شدی ؛به نیکی با مادرت بر گرد؛ چرا که خداوند می فرماید: « وَبَرًّا بِوَالِدَتِی وَلَمْ یَجْعَلْنِی جَبَّارًا شَقِیًّا » ( مریم۳۲)
۳.هرگاه به تنگی و سختی معیشت گرفتار شدی؛ به علاقمند بودن به قرآن ویاد و ذکر خداوند بر گرد؛ چرا که می فرماید « وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکاً» (طه ١٢٤)
۴.هرگاه به عدم ثبات در حق و اضطراب گرفتار شدی؛ به مواعظ خیر روی آور چرا که می فرماید :
« وَلَوْ أَنَّهُمْ فَعَلُوا مَا یُوعَظُونَ بِهِ لَکَانَ خَیْرًا لَهُمْ وَأَشَدَّ تَثْبِیتًا» ( نساء ٦٦).
🌺 اولین اثر یاد خدا این است که خداى متعال نیز انسان را یاد می کند: "فاذکرونى اذکرکم..."