به نام خدایی که در این نزدیکی است...

رهگذر:کمی آهسته تر!! اینجا زندگیست...!!

به نام خدایی که در این نزدیکی است...

رهگذر:کمی آهسته تر!! اینجا زندگیست...!!

این وبلاگ مجموعه ای از شعر ها و متن های زیباست که احساس خوبی بهشون دارم...


" ﺁﻥ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯼ ﺩﻟﯽ ﺭﺍ ﻣﺎﻟﮏ ﺷﻮﯼ،


ﺭﻫﺎﯾﺶ ﮐﻦ .........


ﭘﺮﻧﺪﻩ ﺩﺭ #ﻗﻔﺲ ﺯﯾﺒﺎ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﻧَد..


ﮔﺮﭼﻪ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺗﻤﺎﻡ ﻟﺤﻈﺎﺕ ﺭﺍ ﻧﻐﻤﻪ ﺧﻮﺍﻧﯽ ﮐﻨﺪ..


ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺑﺮﻭﺩ .......


ﺗﻤﺎﻡ ﺍﻓﻖ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﮕﺮﺩﺩ ﻭ ﺁﻭﺍﺯ ﺳﺮ ﺩﻫﺪ..


ﺻﺒﻮﺭ ﺑﺎﺵ ﻭ ﺭﻫﺎﯾﺶ ﮐﻦ .....


ﮔﻔﺘﻪ ﺍﻧﺪ : ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﺪ،


ﺑﺎﺯ ﻣﯿﮕﺮﺩﺩ ،


ﻭ ﺍﮔﺮ ﻧﺒﺎﺷﺪ ؛


" ﯾﺎﺩﺕ ﺑﺎﺷﺪ #ﻗﻔﺲ ؛


...... ﺁﻓﺮﯾﻨﻨﺪﻩ ﻋـﺸـﻖ ﻧﯿﺴﺖ .....!!!


  • حمید توانا


"بعضی ها" 

"بی صدا"

از زندگیت میروند

بی خداحافظی

با پای "برهنه"

روی "نوک پا"

پاورچین....پاورچین

تا مبادا صدای "تق تق" کفشهاشان

آگاهت کند از رفتنشان!

و این نهایت "نامردیست"....

  • حمید توانا

رهگذر دور برو...

۱۱
ارديبهشت



رهگذر دور برو!
آنقدر دور برو
که اگر بازی تقدیر تو را وسوسه کرد
پای برگشتن تو لنگ شود
دلت از سنگ شود...
بر حذر باش که در دامن یک بغض سکوت
دست تقدیر پر از اشک ندامت شده است
و در این بازی دردآور سخت....
محرم سینه افکار خوشت
ترکه سخت ملامت شده است...
رهگذر دور برو
نه که درپشت نسیم
نه به نزدیکی یک خاطره در دفتر دل
تو کمی دورتر از وسعت هر دور برو
در همانجای که در خس خس هر ثانیه اش
بی نیاز از همه فاصله ها
تو نفسهای پر از مرگ مرا میشنوی
رهگذر دور برو....
  • حمید توانا


قاصدک!

شعر مرا از بر کن

برو آن گوشه ی باغ

سمت آن نرگس مست

و بخوان در گوشش

و بگو باور کن

یک نفر یاد تورا

دمی از دل نبرد!



  • حمید توانا

عاشقه تو...

۰۶
ارديبهشت



رشکم آید که کسی

سیر نگه در تو کند...

.سعدی

  • حمید توانا

اگر فراموش نشد چی؟

- این روزا فراموشی بی معنیه .. می دونی هیچکس فراموش نمیشه .. فقط جاش توی دل آدم عوض میشه ! مثلا یهو تصمیم میگیری که بفرستیش تهِ دلت! اون ته مَها که پر آدمای به ظاهر فراموش شدس ..
 به ظاهر فقط! 
وقتای تنهایی که میشه تک تک آدمای ته دلت رو میاری جلوی چشات .. بعضیاشون خندن .. بعضیا بغض .. بعضیا اشک!
 می دونی؟ اونا از نظر دیگرون واسه تو فراموش شدن .. ولی فقط خودت می دونی که یه جایی یواشکی و پنهونی .. اما همیشه .. بهشون فکر می کنی .. 
بهشون فکر می کنی و فکر که کردی باز میزاری سرجاشون .. تهِ دلت .. تهِ فکرت .. تهِ تهِ همه چیز ..
اینطوری خودت آروم میگیری و روز به روز بیشتر میری توی خودت .. 
بیشتر با خودت خلوت می کنی تا با آدمای تهِ دلی تنها باشی .. حرف بزنی .. بخندی .. بغض کنی .. گریه کنی .. و هی با خودت بگی که حتما اون فراموشم کرده ..
ولی نه!
مطمئن باش یه روزی یه لحظه ای اونم تو رو از تهِ دلش آورده جلوی چشاش .. نگات کرده .. خاکاتو تکونده .. خندیده یا بغض کرده یا گریه رو نمیدونم !
ولی میدونم که این روزا فراموشی بی معنیه ..
  • حمید توانا



این وبلاگ دیگر بروز رسانی نمیشود

لحظاتتان سرشار ازشادی...

  • حمید توانا

انسانهای ناپخته

همیشه میخواهند

که در مشاجرات پیروز شوند...

حتی اگر به قیمت

از دست دادن "رابطه" باشد...


اما انسانهای عاقل

درک میکنند که گاهی

بهتر است در مشاجره ای ببازند،

تا در رابطه ای که

برایشان با ارزش تر است

"پیروز" شوند...


اما گاهی حتی باختن هم کافی نیست برای نگه داشتن یک رابطه

چرا؟؟؟؟؟؟؟

  • حمید توانا


با ارزش باش

با ارزش زندگی کن 

برای خودت خط هایی داشته باش


روی بعضی چیزها 

زیر بعضی چیزها

و دور بعضی چیزها 

خط قرمز هایی

خط سبزهایی 

و خطوطی,زرد 


دور بعضی آدمها را خط بکش

,قررررررمز...

آنها  که همیشه سهمی از حس خوبت را به تاراج میبرند.

حسودها را..

خودبین ها را 

و مهمتر از همه آنها که همیشه بتو دروغ گفتند......


زیر بعضی ها را خط زرد بکش.

آدمهایی که تکلیفت را با آنها نمیدانی.

مثل فصلها رنگ عوض میکنند و اعتباری نیست نه به تحسین و نه به تکذیبشان..


روی بعضی چیزها و آدمها  را با عطر برگهای نارنج خطی بکش , 

سبز سبز تا یادت بمانند و یادگار همیشگی ذهنت باشند.

آدمهایی ک شاید همه ی فرقشان و خاص بودنشان در نگاه و کلامشان باشد.آدمهایی که ساده ی ساده فقط دوستشان داری..

این آدمها را باید قاب گرفت و از مژه ها آویخت تا جلوی چشم باشند.تا وجب به وجب نگاهت را شکرگزار بودنشان کنی.تا بمانند...



تقدیم به تمام آدم های سبز دور و برم,

آنها که بی توجه به پاییز، بهارانه های بی دریغ بودنشان,بهانه های دلپذیر ورق خوردن فصل های زندگی من است 


زندگیتان پر از آدمهایی با خط سبز .......

  • حمید توانا



سعی کن کسی که تو را می ببیند،

آرزو کند مثل تو باشد...

از ایمان سخن نگو! 

بگذار از نوری که در چهره داری،

آن را احساس کند...

از عقیده برایش نگو..!

بگذار با پایبندی تو،

آنرا بپذیرد...

از عبادت برایش نگو!

بگذار آن را جلوی چشمش ببیند...

از اخلاق برایش نگو!

بگذار آن را از طریق مشاهده تو بپذیرد...

از تعهد برایش نگو!

بگذار با دیدن تو، 

از حقیقت آن لذت ببرد...

بگذار مردم با اعمال تو،

 خوب بودن را بشناسند...

  • حمید توانا